سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهندس محی الدین اله دادی
 
آخرین مطالب
لینک دوستان من

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخش هایی ازمصاحبه کتاب منتشر نشده "صراحت نامه " آمده است :

صراحت نامه آقای هاشمی

 آقای هاشمی! در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟ 

 

- هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.

 

* آقای هاشمی ! تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ 

 

- نه.

 

* انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ ?

 

- دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند.

 

ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست.

 

متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم.

 

در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.

 

در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد.

 

می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟.

 

نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود.

 

در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند.

 

پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟

 

گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت.

 

گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد.

 

ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم.

 

گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم.

 

ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.

 

* ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است؟

 

-? نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم.

 

حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند.

 

الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. 

 

* ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند؟

 

- ? اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

 

عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و این مودت خدشه ناپذیر در گذشته به عینیت رسیده و در آینده نیز اثبات خواهد شد؛جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به  کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند.

 

*****

 

شایان ذکر است به گزارش خبرگزاری ها کتاب "صراحت نامه" که شامل مصاحبه صریح ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه 1389 با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است هنوز پس  از 10 ماه در صف اخذ مجوز انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.


[ جمعه 91/10/15 ] [ 9:23 عصر ] [ محی الدین اله دادی ] [ نظرات دوستان () ]

 

برگزاری مراسم عقد و عروسی در ماه های محرم و صفر !


 

یکی از سنت های معروف و پسندیده در کشور ما این است که در دو ماه محرم و صفر به احترام اینکه این دو ماه، ماه های حزن و اندوه اهل بیت علیهم السلام است، مردم از کارهایی که بیانگر شادی و سرور هستند خودداری می کنند.

 

 مثلا مراسم نامزدی یا عقد و یا عروسی را برگزار نمی کنند و سعی می کنند یا قبل از این دو ماه برگزار بکنند و یا اینکه بعد از اتمام این دو ماه، مراسم جشن بر پا می کنند.حال برای بسیاری از کسانی که مراسم شادی را پیش رو دارند این سوال مطرح است که بعضی از مردم فکر می کنند ازدواج یا مراسم عقد در این دو ماه اشکال شرعی دارد و مراسم عقد و عروسی در ماه محرم و صفر حرام است.آیا چنین عقیده ای درست است؟
اکثر مراجع بر این نظر متفق القولند که: برگزاری این نوع مراسم، اگر توام با معصیت و یا هتک حرمت حضرت سیدالشهدا علیه السلام نباشد، اشکال ندارد، ولی در آن هیچ نوع برکتی نیست و سزاوار است که مسلمانان غیرتمند سعی کنند اینگونه مراسم را در ماه های دیگر و ایام متناسب با خود، برگزار کنند.
در مورد عروسی در این دو ماه، شیعه و سنی فتوی به تحریم آن نداده ‏اند و مثل سایر امور آن را مباح و جایز می ‏دانند و حتی اگر ترک کردن آن موجب واقع شدن در گناه باشد، نه تنها بی ‏اشکال، بلکه واجب است.
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:
شیعتنا جزء منا، خلقوا من فضل طینتنا، یسوؤهم ما یسوؤنا و یسرهم ما یسرنا.
شیعیان جزئی از ما هستند. از اضافه نور ما آفریده شده‌اند. آنچه که ما را ناراحت کند، شیعیان ما را هم ناراحت می‌کند و آنچه که ما را شادمان کند، موجب شادمان شیعیان ماست.[1]
بنابراین، با توجه به مصیبت های وارد شده بر خاندان اهل بیت در این دو ماه و رحلت نبی اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت رضا(ع)،درمورد محرم و صفر به خاطر احترام و منزلت اهل بیت علیهم السلام و اهمیت بالایی که دارد بهتر است مراسم ازدواج به تاخیر انداخته شود.
پی نوشت:
[1].الأمالی للشیخ الطوسی، ص299 - بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج65، ص24 - بشارة المصطفى لمحمد بن علی الطبری، ص303


[ سه شنبه 91/10/12 ] [ 7:38 عصر ] [ محی الدین اله دادی ] [ نظرات دوستان () ]

حجت الاسلام ناصر نقویان در سخنرانی اخیر خود در دانشگاه تربیت مدرس، با انتقاد از برخی نابسامانی ها گفت: یکی از دوستان بنده برای اینکه پروژه‌ای را در وزارت نفت انجام دهد، مجبور شد به یکی از معاونین یا مدیران کل آن وزارتخانه، مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان رشوه بدهد و من وقتی کپی چک مربوط به آن رشوه را به آقای پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور  نشان داده و ایشان را در جریان آن موضوع قرار دادم، ایشان در جواب گفتند: ای بابا! اینجور چیزها که در مملکت بسیار است.

نقویان و احمدی نژاد






وی در ادامه با انتقاد شدید از این وضعیت اظهار داشت:جوانی که به دلیل ضعف مالی نمی‌تواند ازدواج کند برطبق سیره حکومتی امیر المؤمنینعلیه‌السلام حکومت موظف است تا او را به تزویج درآورد، آن وقت شما آن جوان بیچاره را که از بیکاری و فقر برای بقای خودش به زورگیری رو آورده را می‌گیرید و می‌چرخانید و مجازاتش  می‌کنید امّا چشمتان را بر این خلاف‌های سنگین که عامل اصلی شکل‌گیری جرائم خرد در جامعه است می‌بندید.






نقویان که در سلسله نشست های معرفتی با عنوان «رشدیافتگی» سخن می گفت، اظهار داشت: اگرچه ما در سی و چند سالی که از انقلابمان می‌گذرد بر روی مبانی اعتقادی شیعه در کتابها، رسانه‌ها، جلسات، روضه‌ها و ..... بسیار کار کرده‌ایم ولی در عمل نتوانسته‌ایم آن حق‌مداری را محقق کرده و به اجرا در آوریم و در این شاخص‌های انسانی نظیر ریشه‌کنی دروغ و وعده‌های بی‌اساس مردم و حاکمان در جامعه، برابری در مقابل قانون، توانایی مظلوم در گرفتن حق خود از ظالم، و ..... ترقّی معکوس داشته‌ایم.



وی با قرائت شعر معروف نسیم شمال که «کور شوم، لال شوم، کر شوم/ لیک محال است که من خر شوم» مردم ایران را مردم بیداری دانست که حکومت، توان فریب دادن آنها را ندارد و مردم، ضعفها، اشتباهات و تقصیرات حکومت‌مردان را می‌دانند و تحلیل می‌کنند.



ایشان افزود: عزل و نصب کارگزاران باید با دلیل و از روی حکمت باشد و نه از روی هوا و هوس، همانطور که امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام دلیل عزل‌هایش را در سخنانش فرموده است. آقای احمدی‌نژاد هم اگر مرد است، دلایل عزل و نصب‌هایش را بیان کند. چرا باید استاندار فلان استان به‌خاطر شرکت در سخنرانی انتقادآمیز من، معزول شود؟! چرا ما ظرف 6 سال، 4 وزیر آموزش و پرورش عوض کرده‌ایم!؟! در حالیکه در دامداری‌های کشورهای غربی، دوشندگان شیر گاوها را عوض نمی‌کنند تا مبادا گاوی که به بوی بدن آن شیردوش عادت کرده است، شیرش کم نشود. گاوها هم اصل «ثبات در مدیریت» را که یک اصل اولیه و بدیهی است می‌دانند امّا این آقایان آن را نمی‌دانند.




چرا صدر اعظم آلمان شوهرش را از سوار شدن در هواپیمای دولتی منع می‌کند ولی این آدم که شعار ساده‌زیستی می‌داد با 120 نفر از دوستان و بستگانش به سفر نیویورک می‌رود.



آیا ایشان فکر می‌کند که با این مصاحبه‌های بدون خبرنگاری!! که با یک خبرنگار نابلد و با سؤالات از پیش مشخص‌شده انجام می‌دهد، می‌تواند مردم ما را گول بزند؟ اگر مرد است با ده نفر کارشناس خبره در موضوعات مختلف اقتصادی، سیاسی و .... مناظره برگزار کند. به قول معروف: «خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!».

منبع:

http://www.mellatonline.net/index.php/politics/34-news/29525-1391-10-06-17-31-51


[ پنج شنبه 91/10/7 ] [ 7:8 عصر ] [ محی الدین اله دادی ] [ نظرات دوستان () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

رئیس، اعضای هیأت رئیسه و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

مردم شریف و اخلاق‌مدار ایران اسلامی

سلام علیکم

اگرچه توهین و تهمت به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و یاران دیرین امام(ره) که از شروع مبارزات مردم ایران اسلامی علیه طاغوت و طاغوتیان و پیروزی آنان بر اندیشه‌های استعماری، استبدادی، سلطنت‌طلب‌ها، توده‌ای‌ها و منافقین خلق سابقه‌ای 50 ساله دارد، اما آنچه که روز سه‌شنبه 28 آذر 1391 در صحن علنی مجلس شورای اسلامی آن هم در تریبونی باز که حداقل 70 میلیون جمعیت ایران از طریق پخش زنده رادیویی، امکان استماع آن را داشتند، اتفاق افتاد، از جهاتی متفاوت بود و همین تفاوت، خانواده آیت‌الله هاشمی را بر آن داشت تا علی‌رغم میل باطنی در این شرایط حساس که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب و مردم به اختلافات خانوادگی دوستداران نظام دل‌خوش کرده‌اند و افرادی فریب‌خورده و یا نادان، دانسته یا ندانسته به آن دامن می‌زنند، مطالبی را نه در دفاع از یک خانواده یا شخص، بلکه در دفاع از اخلاق اسلامی و انسانی و نظامی مبتنی بر مکتب اهل بیت(ع) بیان دارد که سالهاست مظلومانه در رسانه‌ها و محافل مختلف حقیقی و مجازی ، مورد هجمه قرار می‌گیرند و مانند نطق اخیر در تریبون رسمی مجلس شورای اسلامی، با واژگانی غیراخلاقی لگدکوب می‌شوند.

همگان در این سالها به خوبی می‌دانند رویه و منش آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در برخورد با این‌گونه تخریب شخصیت‌ها کریمانه بوده و آنچه برای ایشان مهم است، فقط وحدت و تقویت وفاق ملی و بازگشت به رویه اعتدال و سرسپردگی به قانون است.

البته مطابق همین قانون اساسی که خود ناطق نیز به بعضی از اصول آن در این نطق استناد کرده است، در فصل یازدهم و به ویژه اصل 156 آن به صراحت قید شده است: «رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات و حل وفصل دعاوی و رفع خصومت و اخذ تصمیم و اقدامات لازم در آن قسمت را هم (که از امور حسبه است) قانون معین می‌کند و از وظایف قوه قضائیه است.»

انتظار می‌رود دادگاه محترم ویژه روحانیت چنانچه این اظهارات را نوعی تعدّی به حریم و منزلت دیگران می‌داند، به صورت قانونی همانند مواردی که از قبل به آنها عمل کرده است، اقدام نماید. چون هیچ کس حق ندارد قبل از اینکه متهمی در دادگاه‌های صالحه و به موجب حکم قطعی محکوم شود، جرایمی را به وی منتسب کند. مضافاً اینکه فرد موردنظر، هنوز به دادگاه نرفته و حتی اگر فرضاً در دادگاه بدوی هم محکوم شود، کسی حق ندارد او را مجرم معرفی کند یا با این عنوان از وی نام ببرد. حال آنکه در این نطق، علاوه‌ بر اینکه نام متهم اصلی آورده و از اوصاف ام‌الفساد، غول مفسد و... استفاده شده است، از کلمات و عباراتی چون «مشاور اصلی» نیز استفاده شده که متعرّض افراد دیگر است که ارتباطی با پرونده اتهامی ندارند و طرح آن در نطق علنی مشمول اصل 86 قانون اساسی نیست.

البته دادستانی تهران طی بیانیه‌ای در یازده بند و مستند به دلایل حقوقی گفت که ناطق روز سه‌شنبه مجرم و دروغگوست و انشاءالله مردم ایران مطلع خواهند شد که سرنوشت این اعلام جرم به کجا می‌رسد.

السابقون و دلسوختگان انقلاب و مردم عزیز ایران به خوبی به یاد دارند که چگونه پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، طیف وسیعی از سلطنت‌طلب‌ها، منافقین، چریک‌های فدایی خلق و... انواع و اقسام توهین‌ها، تهمت‌ها و توطئه‌ها را علیه همه مردان راستین انقلاب به‌ویژه «سه یاور خمینی» به راه انداختند.

حتی واژگانی چون «شاه کلید» هم برای توهین و تهمت به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان تازگی ندارد و مردم خوب به یاد دارند که افراطیون دیگری نیز که دین را افیون ملت‌ها می‌دانستند، برای ضربه زدن به نظام، با همین ادبیات به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌تاختند که امام راحل پس از ترور آیت‌الله هاشمی توسط گروه منحرف فرقان در پیامی، زنده بودن نهضت را به زنده بودن ایشان پیوند زدند و رهبری معظم انقلاب هم درست در پایان هشت سال دوره ریاست جمهوری ایشان در پای صندوق رأی با صراحت هر چه تمام‌تر فرمودند: «هیچ کس برای من هاشمی نمی‌شود»

برای شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، ولایت فقیه به عنوان یک اصل مترقی در قانون اساسی و به عنوان یک سرمایه معنوی در فقه شیعه بسیار بالاتر از آن است که در منازعات سیاسی از آن هزینه نمایند، تا چه رسد در پاسخ به ناسزاگویی‌ها. اما این چه ولایت‌پذیری و ادعای ولایت‌مداری از سوی یک نماینده مجلس است که در ناسزاگویی به آن استناد می‌کند و در تأکید بر نطق خویش، می‌گوید: «من به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام!!»

در همین زمینه به خطبه‌های جمعه ولی‌امر مسلمین که به جای دو رکعت نماز خوانده می‌شود، درباره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی توجه فرمایید: «آقای هاشمی را همه می‌شناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیت‌های بعد از انقلاب نیست. من از سال 1336 یعنی 52 سال قبل ایشان را از نزدیک می‌شناسم. آقای هاشمی از اصلی‌ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیت‌های جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. بارها این مرد تا مرز شهادت پیش رفته است. قبل از انقلاب، اموال خود را صرف انقلاب می‌کرد، به مبارزین می‌داد. اینها را خوبست که جوانان بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیت‌های زیادی داشت. هشت سال رئیس جمهور بود، قبلش رئیس مجلس بود، بعد مسئولیت‌های دیگری داشت و در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوخته‌ای از این انقلاب درست کرده باشد. اینها حقایقی است که باید دانست.»

متأسفانه باید گفت از شبی که توهین و تهمت به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در قالب مناظره انتخاباتی از رسانه ملی پخش شد و فرهنگ‌سازان جامعه با اهداف محدود انتخاباتی به‌به و چه‌چه گفتند، این رذیله اخلاقی در کشور وارد فاز جدیدی شد و بعدها که به بهانه برخورد با یک فرزند ایشان در کنار مضجع شریف حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری تکرار شد، رشد کرد و اینک به بهانه برخورد با فرزند دیگر ایشان، چنان نهادینه شد که یک نفر در کسوت روحانی، به عنوان نماینده مردم، در تریبون مجلس و از طریق صدای جمهوری اسلامی ایران فحاشی می‌کند، در حالی که رهبری انقلاب در زمانی که یکی دیگر از همفکران همین شخص، به یکی دیگر از فرزندان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی- البته نه از تریبون رسمی- فحاشی کرده بود، در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان در فرازی از بیاناتشان فرمودند: «فضای اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکی از آن چیزهایی است که اسلام مانع از آن است، نباید این اتفاق بیفتد. فضای هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سیاسی است. انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالی ندارد، اما دور از هتک حرمت‌ها و اهانت‌ها و فحاشی و دشنام و این چیزها. همه هم در این زمینه مسئولند. این کار علاوه بر اینکه فضا را آشفته می‌کند و اعصاب آرام جامعه را به هم می‌ریزد- که امروز احتیاج به این آرامش هست- خدای متعال را هم از ما خشمگین می‌کند. من می‌خواهم این پیامی باشد به همه‌ی آن کسانی که یا حرف می‌زنند، یا می‌نویسند، چه در مطبوعات، چه در وبلاگ‌ها. همه‌ی اینها بدانند، کاری که می‌کنند، کار درستی نیست. مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسی غلط یا یک فکر دینی غلط را محکوم کردن، یک حرف است، مبتلا شدن به این امر خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی، یک حرف دیگر است؛ ما این دومی را به طور کامل و قاطع نفی می‌کنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد. متأسفانه بعضی این کار را می‌کنند. من به خصوص به جوان‌ها توصیه می‌کنم. بعضی از این جوان‌ها بلاشک مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبی هم هستند، اما خیال می‌کنند این وظیفه است؛ نه، من عرض می‌کنم این خلاف وظیفه است، عکس این وظیفه است.»

دشمن خوب می‌داند که «ام‌الفساد و اختاپوس» خواندن یکی از یاران پرسابقه انقلاب، یعنی ایجاد شک و تردید در باور مردم به نظام اسلامی و کسانی که با تحمل شکنجه و زندان و تبعید آن را به وجود آوردند و در دوران تثبیت، تداوم و تاکنون در عالی‌ترین مصادر امور هستند و پس از مسئولیت‌های فراوان در شورای انقلاب، مجلس شورای اسلامی، دفاع مقدس و ریاست جمهوری، برای چندمین دوره از سوی رهبری معظم انقلاب به عنوان رئیس عالی‌ترین مجمع مشورتی خویش و داوری انتخاب می‌شود.

مردم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان را می‌شناسند و می‌دانند پدر این خانواده سالها قبل از شروع علنی نهضت اسلامی، در عاشورای سال 1337 در همدان به خاطر انتقاد از مفاسد حکومت‌های سلطنتی، بازداشت و پس از آزادی از شهر اخراج شد و با شروع مبارزات، وقتی رژیم پهلوی می‌خواست عرصه را بر مراجع، علما و طلبه‌ها تنگ نمایند، جزو اولین سربازان طلبه‌ای!! بود که از قم به پادگان نظامی در تهران آورده شد و از همان زمان تا پیروزی انقلاب، زندگی ایشان در متواری بودن، شکنجه، بازداشت، زندان، ممنوعیت از منبر بود و حتی حکم اعدام ایشان (با استناد به اسناد ساواک) در بیدادگاه‌های پهلوی صادر و با دخالت علما و مراجع قم و نجف جلوگیری شد.


مادر این خانواده از دو سو، ریشه در دو خاندان اصیل و پرافتخار سادات مرعشی و مرحوم آیت‌الله سیدمحمدکاظم طباطبایی معروف به صاحب عروه‌الوثقی دارد و در تمام سالهای مبارزه، ضمن همراهی با شوهر، مسئولیت اداره فرزندان را در غیاب پدر داشت.

فرزند بزرگ این خانواده، فاطمه هاشمی است که علاوه بر تحمل رنج‌های دوران مبارزه، در اسناد ساواک (دوران مبارزه، جلد 2، صفحه 1020) از جمله افراد تحت مراقبت در مدرسه بود و پس از فراغت از تحصیل، مسئولیت اداره نهاد ارزشمند بنیاد بیماری‌های خاص را از سال 1375 تا امروز – آن هم بدون دریافت یک ریال حقوق- عاشقانه و مخلصانه به عهده گرفته و مطمئناً مردم و مخصوصاً کسانی که متأسفانه در خانواده خود بیمار خاص دارند، از برکات این نهاد مطلع هستند.

فرزند دوم خانواده محسن هاشمی است که به خاطر نیاز کشور به تخصص علمی‌اش در صنایع موشکی، تحصیل در مقطع دکترا را نیمه‌کاره رها کرد و به کشور آمد و در پایه‌گذاری این صنعت نقش به‌سزایی داشت و در دوران ریاست جمهوری پدر، رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیس جمهور بود و پس از آن در مسئولیت مدیرعامل متروی تهران، مردم این شهر از خدمات ایشان اطلاع دارند.

فرزند سوم این خانواده فائزه، در یکی از بخش‌های غریب و مورد غفلت کشور، یعنی ورزش بانوان نقش سازنده‌ای داشت و در دوره پنجم با رأی قاطع مردم تهران، نماینده مجلس شورای اسلامی بود. پس از دیپلم در دانشگاه الزهرا لیسانس گرفت و مقاطع عالی را در دانشگاه آزاد و خارج از کشور سپری کرد و پس از دفاع از رساله دکترای خویش در رشته حقوق بین‌الملل، به عنوان مدیر گروه حقوق در واحد پردیس دانشگاه آزاد اسلامی مشغول بود.

فرزند چهارم خانواده مهدی، پس از رسیدن به سن بلوغ تا پایان جنگ در جبهه‌ها و در خطوط مقدم بود که جانباز شیمیایی است و به تأیید پزشکان 9 درصد ریه‌اش سیاه است.

پس از جنگ با تأسیس شرکت دولتی صنایع دریایی، چندین تکنولوژی برتر را تقدیم کشور کرد. ساخت سکوهای عظیم حفاری در دریا، ساخت لوله‌های قطور و مهم نفت و بکارگیری آنها در کف دریا و آوردن تکنولوژی حساس حفاری‌های افقی چاه‌های نفت که علی‌رغم تحریم‌های شدید کشور، این شرکت هنوز در داخل و خارج طرح‌های مهمی در دست اجرا دارد و شروع ساخت اولین فاز گاز پارس‌جنوبی و پایه‌گذاری منطقه فوق‌العاده مهم عسلویه و راه‌اندازی مرکز بهینه‌سازی مصرف سوخت از جمله خدمات ارزشمند او به کشور است که تا قبل از آن، بی‌سابقه بود.

آخرین فرزند خانواده یاسر است که از نوجوانی به جبهه رفت و مدال جانبازی را به سینه خویش آویخت. پس از تحصیل ابتدا در جهاد سازندگی و پس از آن در دفتر پدر در مرکز تحقیقات استراتژیک مشغول شد و نقش اساسی در رونق صنایع جنبی لبنی کشور ایفا کرد.

این خانواده‌ای که ناطق مجلس آن را اختاپوس و مفسد می‌‌خواند، از سالها پیش که پدر به جرم همراهی امام و مردم محبوس بود، تفریحات روزهای تعطیل را در اطراف زندان‌های قزل‌قلعه، قصر و اوین می‌گذراندند.

خانواده‌ای که رئیس قوه قضائیه وقت در سال 1376 و پس از پایان 8 سال ریاست جمهوری پدر، اعلام می‌کند که نه تنها دارایی آنها زیاد نشده، بلکه کم هم شده است.

به این جمله امام راحل توجه و آن را با این تهمت مقایسه کنید که وقتی در سال 1360 دشمنان انقلاب تهمت‌های مالی به یاران صدیق نظام می‌زدند، در تیر ماه همان سال می‌فرمایند: «شایعه‌سازی می‌کنند که اجناس جنگ‌زده‌ها می‌رود توی جیب آقای بهشتی، آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی.» (صحیفه امام، جلد 15، صفحه 23)

خانواده‌ای که مقام معظم رهبری پدر خانواده را با صفات «متدیّن، متعبد، جزو صلحای زمان، عالمی متفکر، سیاست‌مداری هوشمند، فقیهی زمان‌شناس، مجاهدی خستگی‌نشناس و برادری مهربان برای ضعیفان» (پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، آرشیو بیانات) به جامعه معرفی می‌کند، اما یک نماینده که ادعای ولایت‌مداری دارد، کلماتی می‌گوید که کاش سهواً و از روی احساسات بوده‌ باشد، اما در مصاحبه‌های متوالی پس از نطق می‌گوید: «هیچ کجای نطق را توهین‌آمیز نمی‌دانم» و حتی این توهین و تهمت‌ها را «واقعیت‌هایی می‌داند که آنها را کنار هم جمع کرده و صریح گفته!!»

در پایان ذکر این نکته ضروری است که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان این توهین و تهمت را هم در کنار دیگر تهمت‌های از اول انقلاب اسلامی تاکنون می‌گذارند و با یادآوری این جمله امام که فرموده بودند: «احتمال قوی می‌دهم پس از من برای انتقام‌جویی از من به بعضی از نزدیکانم و دوستانم تهمت‌هایی که من آنها را ناروا می‌دانم، بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند، آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آنها بگیرند.» (پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه) به ارواح منور آن پیر فرزانه و همه شهدای راه انقلاب اسلامی سلام و درود می‌فرستند و می‌گویند: «سر خمّ می‌ سلامت شکند اگر سبویی»

ضمن تشکر از مردم عزیز ایران، نخبگان و نویسندگان جامعه که پس از نطق با تماس‌های مکرر تلفنی و نوشتن مقالات متعدد، به محکومیت این توهین و تهمت پرداختند و همچنین سپاس ویژه از اعضای هیأت رئیسه و شما نمایندگان محترم که فرصت این پاسخگویی را فراهم کردید، بر حقانیت نظام اسلامی و انشاءالله دوام آن تا ظهور حضرت حجت(عج) تأکید داریم و می‌گوییم:

سنگ بد گوهر اگر کاسه زرّین بشکست

ارزش سنگ نیفزاید و زر کم نشود.

خانواده آیت‌الله هاشمی رفسنجانی


[ چهارشنبه 91/10/6 ] [ 6:10 عصر ] [ محی الدین اله دادی ] [ نظرات دوستان () ]

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در سال‌های آغازین دهه 40 که نهضت امام خمینی شروع شده بود، مأموران "ساواک" اعلامیه‌های تندی علیه شخص امام خمینی به در و دیوار مدرسه فیضیه و بعضی نقاط حساس شهر قم می‌چسباندند تا به خیال خام خود، مردم را به امام بدبین کنند و اهداف رژیم فاسد شاه را به پیش ببرند. یکی از کارهای طلاب انقلابی آن زمان، پاک کردن در و دیوار از این اعلامیه‌ها بود.


آیت‌الله حاج شیخ حسن صانعی، یار نزدیک امام خمینی که اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است می‌گوید یک روز صبح که طبق عادت هر روز به بیت امام رفتم، اعلامیه بسیار تندی را که پر از اهانت به امام بود دیدم که روی در خانه امام چسبیده است. اعلامیه را کندم و با خودم به داخل خانه بردم و به امام نشان دادم و پرسیدم: آیا شما این اعلامیه را دیده اید؟ فرمودند: بله صبح زود که از خانه بیرون رفته بودم آن را دیدم و خواندم. پرسیدم: پس چرا آن را پاره نکردید؟ امام گفتند: چون این اعلامیه نشانه زنده بودن ماست، اگر زنده نبودیم و خاصیتی نداشتیم که اینهمه فحش به ما نمی‌دادند...
حملات تندی که این روزها و این ماه‌ها و این سال‌ها به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌شود، بهترین دلیل بر زنده بودن این یار امام و ستون انقلاب است. اگر او زنده و مؤثر نبود که به او کاری نداشتند. کسانی که حمله کردن به آقای هاشمی رفسنجانی را واجب می‌دانند از او می‌ترسند و یکی از روشن‌ترین دلیل بر زنده بودن و تأثیرگذار بودن او آراء بالای او در آخرین انتخابات خبرگان است که بیش از نیم میلیون رأی بیشتر از نفر بعد از خود که آن زمان رئیس مجلس خبرگان بود آورد. امروز هم بعد از آنهمه تخریب و سمپاشی که در تاریخ دهه‌های اخیر بی‌نظیر است، اگر انتخاباتی با درجه سلامت و خلوص همان انتخابات برگزار شود، باز هم آقای هاشمی رفسنجانی با تفاوت چشمگیر درصدر فهرست قرار خواهد داشت. این، همان تحقق وعده امام خمینی است که بعد از ترور آقای هاشمی رفسنجانی توسط گروهک فرقان در بهار 1358 در پیامی به همین مناسبت فرمودند: هاشمی زنده است تا نهضت زنده است.


اینها به معنای بی‌عیب و نقص بودن آقای هاشمی رفسنجانی نیست. از 14 معصوم که بگذریم، همه جایزالخطا هستند و هیچ استثنائی وجود ندارد. آنچه مهم است و در ارزیابی شخصیت انسان‌ها باید معیار قرار بگیرد، جمع بندی نقاط قوت و ضعف آنهاست. آقای هاشمی رفسنجانی، مجموعه ایست از یک عمر مبارزه، زندان، شکنجه، خدمت به اسلام، خدمت به کشور در مسئولیت‌های بالای نظام جمهوری اسلامی، داشتن نقش عمده در پیروزی انقلاب، شکل گیری نظام جمهوری اسلامی، پیروزی ملت در دفاع مقدس، تأمین زیرساخت‌های کشور بعد از 8 سال جنگ تحمیلی و ویرانی‌های ناشی از آن، خدمت در جایگاه ریاست مجلس، خدمت در جایگاه ریاست جمهوری، خدمت در جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری و خدمت در جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام. قطعاً در خلال اینهمه کار و تلاش، اشتباهات و ضعف‌هائی نیز وجود داشته که باید آنها را در کنار این خدمات کم نظیر قرار داد و جمع بندی کرد.
مردم، از شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی چنین تصویری در ذهن دارند که به اهانت‌ها و فحاشی‌های مخالفان بی‌منطق اعتنا نمی‌کنند و هرچه حملات به او بیشتر می‌شود، علاقه مردم نیز به او افزایش می‌یابد. مخالفان، حق دارند از آقای هاشمی و هر شخصیت دیگری انتقاد کنند اما نه شرعاً، نه قانوناً و نه اخلاقاً حق فحاشی و اهانت و ناسزاگوئی ندارند. این روش، علاوه بر اینکه ناسپاسی نسبت به یکی از بزرگترین خادمان انقلاب و نظام و ملت است، به خود فحاشان و ناسزاگویان نیز لطمه وارد می‌کند و دشمنان را هم به طمع می‌اندازد.


حمله به آقای هاشمی رفسنجانی، یک طرح با دو لایه است. لایه پنهان این طرح، به طراحان پشت پرده مربوط می‌شود که در صدد بسط قدرت خود هستند و آقای هاشمی رفسنجانی را مانع خودکامگی‌های خود می‌دانند و لایه ظاهری همین است که توسط عوامل آنها در قالب‌های سخنرانی، مقاله، شعار و... به اجرا در می‌آید. به عوامل اجرائی نباید اعتنا کرد، زیرا آنها سفارشی عمل می‌کنند و اصولاً از خودشان اختیاری ندارند. البته این واقعیت را نمی‌توان کتمان کرد که دل هر انسان منصفی برای این افراد که آلت فعل آن لایه پنهان می‌شوند می‌سوزد، زیرا در خوشبینانه‌ترین حالت، فریب عناصری را خورده‌اند که به نام مقدسات و به بهانه حفظ نظام و تقویت انقلاب، آنها را به صحنه فحاشی و اهانت کردن به یکی از ارکان انقلاب و نظام می‌فرستند و آنها نیز همین کار را می‌کنند بدون آنکه بفهمند درحال تیشه زدن به ریشه انقلاب و نظام هستند. این افراد کافی است هر بار که می‌خواهند به سفارش عناصر لایه پنهان، به وظیفه فحاشی عمل کنند، قبل از اقدام، به این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره آقای هاشمی رفسنجانی که در خطبه نماز جمعه 29 خرداد 1388 گفتند مراجعه کنند و سپس به این سؤال اساسی جواب بدهند که آیا واقعاً این فحاشی‌ها با نقطه نظرات رهبری درباره آقای هاشمی رفسنجانی منطبق است و آنها می‌توانند خود را پیرو ولایت فقیه بدانند؟ توصیف رهبر انقلاب درباره آقای هاشمی رفسنجانی اینست:


"آقای هاشمی را همه می‌شناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیت‌های بعد از انقلاب نیست. من از سال 1336 یعنی 52 سال قبل ایشان را از نزدیک می‌شناسم. آقای هاشمی از اصلی‌ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیت‌های جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. بارها این مرد تا مرز شهادت پیش رفته است. قبل از انقلاب، اموال خود را صرف انقلاب می‌کرد، به مبارزین می‌داد. اینها را خوبست که جوانان بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیت‌های زیادی داشت. هشت سال رئیس‌جمهور بود، قبلش رئیس مجلس بود، بعد مسئولیت‌های دیگری داشت و در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوخته‌ای از این انقلاب درست کرده باشد. اینها حقایقی است که باید دانست. در حساس‌ترین مقاطع، ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده و من البته در موارد مختلفی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم، طبیعی هم هست در مسائل گوناگون ولی مردم نباید دچار توهم شوند و چیز دیگری فکر کنند."


کسانی که مدعی پیروی از ولایت فقیه هستند، باید از این زاویه به آقای هاشمی رفسنجانی نگاه کنند، نه آنگونه که خود مایل هستند حتی اگر صد درصد برخلاف نظر و روش ولی فقیه زمان باشد. صاحبان قلم‌ها و زبان‌هائی که در سال‌های اخیر به بهانه‌های مختلف هرچه خواستند علیه آقای هاشمی رفسنجانی نوشتند و گفتند و در عین حال مدعی پیروی از ولایت فقیه هستند، آیا از خود پرسیده‌اند که نوشته‌ها و گفته هایشان چقدر با نقطه نظرات صریح و شفاف رهبری درباره ایشان منطبق است؟ این سؤال را از باب دلسوزی برای خود این افراد مطرح می‌کنیم نه برای دفاع از آقای هاشمی رفسنجانی.


اکنون شرایط کشور به دلیل عملکردهای غیرقابل دفاع همین گروه فحاشان بگونه ایست که آنها به هر کس فحش بدهند و با هرکس مخالفت کنند محبوبیت او در میان مردم افزایش می‌یابد و همین واقعیت تلخ مایه تأسف شدید است. چرا کار را به جائی رسانده اید که مردم به شما اعتماد نداشته باشند و هرچه می‌گوئید و می‌نویسید عکس آن را بپذیرند؟ آیا از اینکه این کار شما باعث شادی دشمنان انقلاب و نظام شده است نگران نیستید؟ از اینکه بیگانگان، ناسزاهای شما را با خوشحالی نقل می‌کنند و برای شما کف می‌زنند، نباید خود را سرزنش نمائید و در روش خود تجدیدنظر کنید؟ به این دو سه سؤال اخیر باید عناصر لایه پنهان جواب بدهند که طراح ماجرا هستند و برای تحکیم قدرت خود تلاش می‌کنند و از افراد لایه ظاهری به صورت ابزاری استفاده می‌نمایند.


یکی از ابزارهای مورد استفاده فحاشان "نامه بدون سلام و والسلام" آقای هاشمی رفسنجانی به رهبری در روزهای قبل از انتخابات 88 و بعد از مناظره سرتا پا توهین و افترای آن زمان است. با این عوام فریبی‌ها شاید بتوان چند نفر ساده لوح را جذب کرد، ولی مردم را برای همیشه نمی‌توان با چنین ابزارهای زنگ زده‌ای سرگرم نگهداشت. با یک مراجعه ساده به صحیفه امام، مشخص می‌شود که در مکاتبات متعدد امام خمینی با مراجع تقلید و سران کشورها، بارها از سلام اول نامه و والسلام آخر نامه خبری نیست. برای نمونه این موارد را نگاه کنید (پاسخ امام به آیت‌الله العظمی خوئی - 5 بهمن 1358، پاسخ امام به آیت‌الله العظمی سید عبدالله شیرازی - 7 بهمن 1358، نامه امام به برادر بزرگ و بسیار مورد احترام خود آیت‌الله پسندیده - 3 بهمن 1358، پیام امام به شاذلی بن جدید رئیس‌جمهور وقت الجزایر - 10 بهمن 1358، نامه امام به حافظ اسد رئیس‌جمهور وقت سوریه - 30 بهمن 1358 همگی جلد 12 صحیفه امام). ضمناً خوبست به نامه بی‌سلام رهبر معظم انقلاب که به همراه حضرات آیات بهشتی، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر در تاریخ 28/11/58 به امام خمینی نوشتند نیز نگاهی بیاندازید و ببینید که نامه بی‌سلام یک امر طبیعی است ولی فحاشان به بهانه فقدان سلام و والسلام در نامه آقای هاشمی رفسنجانی چه عوام فریبی‌هائی به راه انداخته‌اند.
نکته مهم‌تر اینکه فحاشان، نامه آقای هاشمی رفسنجانی را سرآغاز فتنه می‌دانند درحالی که این نامه هشداری بود درباره محتوای مناظره‌ای که رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز جمعه 29 خرداد 88 درباره عیوب آن تصریح کردند: "در مواردی انسان می‌دید که در این مناظره‌ها جنبه منطقی مناظره ضعیف می‌شد، جنبه احساساتی و عصبی پیدا می‌شد جنبه تخریبی غلبه پیدا می‌کرد. سیاه نمائی وضع موجود به شکل افراطی دیده شد، سیاه نمائی دوره‌های گذشته هم در این مناظره‌ها مشاهده شد، هر دو بد بود. اتهاماتی مطرح شد که در جائی اثبات نشد، به شایعات تکیه شد. احیاناً بی‌انصافی‌هائی دیده شد، هم بی‌انصافی نسبت به این دولت با اینهمه حجم خدمت و هم بی‌انصافی نسبت به دولت‌های گذشته و دوران 30 ساله." (خطبه نماز جمعه 29 خرداد 1388).


آنچه در نامه آقای هاشمی رفسنجانی به رهبری آمد، هشدار درباره عواقب همین بی‌انصافی‌ها و زیر سؤال بردن خدمات 30 ساله و متهم کردن بزرگان نظام بود. بنابر این، اگر کسی درصدد پیدا کردن عوامل فتنه است باید در همین اتهامات آن را جستجو کند.


مدعیان پیروی از ولایت، علیرغم تصریح رهبر معظم انقلاب به پاک بودن آقای هاشمی رفسنجانی از نظر مسائل مالی و تأکید بر این نکته مهم که "... قبل از انقلاب اموال خود را صرف انقلاب می‌کرد، به مبارزین می‌داد... بعد از انقلاب، ایشان مسئولیت‌های زیادی داشت... و در طول این مدت هیچ سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوخته‌ای از این انقلاب درست کرده باشد" (خطبه نماز جمعه 29 خرداد 88) با نادیده گرفتن این شهادت صریح و شفاف، ایشان را همچنان به ثروت اندوزی متهم می‌کنند و در ماجرای وثیقه‌گذاری برای آزادی مهدی هاشمی بدون آنکه تحقیق کنند و اطلاعات صحیح به دست آورند در رسانه‌های وابسته به خود فضاسازی کردند که بفرمائید اینهم شاهد زنده که آقای هاشمی رفسنجانی در تهران ملک ده میلیارد تومانی دارد و یک سند ملک با این قیمت به وثیقه گذاشته است! درحالی که اولاً یک سند نبود و 8 سند بود، ثانیاً این اسناد، مربوط به ملکی بودند که قبل از انقلاب خانه آقای هاشمی در آن بود و در آن خانه توسط گروهک فرقان ترور شد و تا مرز شهادت پیش رفت و ثالثاً چون به توصیه مسئولان امنیتی، دیگر نمی‌توانست در آن خانه سکونت داشته باشد آن را به فرزندان و بستگان خود بخشید و آنها 8 آپارتمان در آن ساختند و اکنون اسناد آنها را که به نام خودشان است وثیقه گذاشته‌اند و خود آقای هاشمی رفسنجانی در خانه‌ای استیجاری در جماران سکونت دارند. آیا با داستان سرائی‌های مخالفان در موضوع وثیقه، به یاد ماجرای دختران مغاویه نمی‌افتید؟


در این میان، آنچه مایه تأسف است بی‌تفاوتی و بی‌عملی هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی در برابر نطق‌های سراسر تهمت و افترا در صحن علنی است. علاوه بر هیأت رئیسه مجلس، شخص رئیس مجلس باید به این سؤال مهم پاسخ بدهد که چرا اجازه می‌دهند صحن علنی مجلس محل انتشار تهمت و افترا و نسبت‌های ناروا و دروغ پراکنی علیه بزرگان نظام باشد؟ این کارها به اعتبار مجلس لطمه می‌زند. مجلس که به فرموده امام خمینی باید در رأس امور باشد، هنگامی می‌تواند چنین جایگاهی داشته باشد که مظهر اخلاق و انصاف و رعایت موازین شرع و قانون باشد. رئیس و اعضای هیأت رئیسه مجلس در حفظ این جایگاه مسئولند و نباید اجازه بدهند مدعیان انقلاب که عمدتاً انقلاب ندیده‌های نشسته بر سر سفره انقلاب هستند به بهانه دفاع از انقلاب، اصیل‌ترین پایه‌های نظام و انقلاب را به باد تهمت بگیرند و کسانی که خود سوءسابقه و پرونده دارند برای دستگاه قضائی تکلیف تعیین کنند و برای این و آن حکم صادر نمایند. شما مدیران مجلس باید بدانید که بزرگانی همچون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به حمایت شما نیاز ندارند، این خود شما هستید که باید به وظیفه حراست از ارکان انقلاب و نظام که بر دوشتان سنگینی می‌کند عمل کنید.


عقلای مجلس برای صیانت از این سنگر مهم که خانه ملت است تدبیری بیاندیشند و کاری نکنند که مصداق این بیت حافظ شوند که فرمود: یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد - آنکه یوسف به زرناسره بفروخته بود.


[ شنبه 91/10/2 ] [ 3:35 عصر ] [ محی الدین اله دادی ] [ نظرات دوستان () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 110
بازدید دیروز: 119
کل بازدیدها: 1332663